موهایش را بوسیدم و سرش را بلند کردم. به همدیگر نگاه کردیم. یسراصدایش را بلند کرد و گفت: مادر، مگر خودت نگفته بودی که آغوش یعنیامنیت. پس نباید به آغوش هر کسی رفت. مگر اینکه آن شخص محرمآدم باشد. میدانم که فقط به نام، من او را ماما طاهر صدا میکنم، ولی اوکہ محرم تو نیست. پس چه طوری میتوانی، تمام شب را در آغوش اوبخوابی.
اگر قرار باشد که من هر کسی را ماما صدا بزنم و تو در آغوش آنها بخوابی که باید با تمام مردهایی که میشناسم، بخوابی.از حرف زدنش ترسیده بودم و کمی هم عصبی بودم؛ اما چون میدانستم که مقصر این برداشت او، خودم هستم، خودم را کنترل کردم و گفتم…
Reviews
There are no reviews yet.