ساعی در خاطراتش نه تنها از جور و ستم حکومتهای خاندانی سخن گفته، بلکه
فاجعه ی عظیم جنگهای داخلی و بین خودی هزارستان را نیز لاپوشانی نکرده است؛
چنانچه علت مسافرتهای طاقت فرسا و طولانی اش به بیرون از کشور را نیـز فـرار از
ایـن جنـگ هـای نـامـقـدس عنـوان مـی کنـد. وی نـه تنـهـا تـوجیهی برای جنگ های
خانمان سوز داخلی هزارستان نمی یابد، بلکه آنچـه کـه تـحـت عنـوان «جهاد» از سـوی
برخی عناصر خائن و خودفروخته عرضه می شود را مضحکه می داند. این در حالی
است که او به جهـاد راستین بزرگان هزارستان در مقابل نیـروی مهاجم و اشغالگر
روس، سر تعظیم فرود می آورد و مجاهدین راستین را قدردانی و تقدیر می نماید.
نویسنده، کسب قدرت را بدون آگاهی و شعور خطرناک و حتی فاجعه بار قلمداد
میکند و در قالب داستان «سلطان»، فاجعهی ناشی از قدرت منهای آگاهی و شعور را
به تصویر می کشد. در این جا «سلطان» نماد و سمبول نسلی است که از نادانی و
جهالتش برای تضعیف مردمش استفاده میشود.
ساعی با خاطراتش، درین بازار غریب کتاب، پرتوی بر وضعیت تاریک تاریخ
مردمش افگنده و با طرح چند پرسش کوتاه، آنان را به تأمـل وا داشته است. مخاطبـان
خاطرات ساعی مکلف نیستند که آنچه را او روایـت کـرده است، الزاماً بپذیرند؛ اما
عجالتاً مسئول است که حوادث و اتفاقات روایـت شـده در کتاب را مرور و واکاوی
کنند.
اینجا حکایت از چندین نسل بخت برگشته ای است که زنان و مادرانشان، قادر به
تولد حتی یک دبیر هم نشده است. داستان جامعه ای است که در آن به تعبيـر شـاملوه
«مزد گورکن از بهای آزادی آدمی افزون است». نویسنده نه در پی تخریـب کـدام
شخصیت، بلکه برای جلوگیری از تحریف واقعیت قلم زده است.
فرجامین سخن این که آنچه در اینجا روایت شده، شاید در جاهای دیگر، بنا به
هر دلیلی از آن سخن نرفته باشد، پس در اینجا بخوانید آنچه را که کتمانش کردند،
آنچه را که تحریفش می کنند و آنچه را که تا هنوز کسی جرئت روایتش را نداشت.
علی مهدوی
سرطان ۱۳۹۷ کابل
Reviews
There are no reviews yet.