راستش من هم با فمنیستها کاملا موافقم؛ استفاده از
ترکیب «زن جادو» بسیار زن ستیزانه است. همان طور که
پیش از این نیز گفتم، حکیم فردوسی مسیر داستان را به
سمت دیگری راند. می گویند زرتشت دست بند مقدسی را
در کودکی اسفندیار به بازوی او می بندد. اسفندیار در خان
پنجم با همین بازوبند مقدس، زن جادو را به بند میکشد
و سرانجام او را میکشد. رستم هم وقتی دست زن جادو
را گرفت، دنبال چیزی میگشت که او را ببندد، اما
هیچ
چیزی دم دستش نبود و دیواری کوتاه تر از موهای دراز آن
زن نگون بخت نیافت. البته فردوسی وقتی رستم را به بلخ
اگر طرف، زن باشد و زلف داشته باشد، داشتن دست بند
مقدس حتمی نیست. یا شاید فردوسی می خواسته میزان
ضریب هوشی پهلوان خودش را آزمایش کند؟ به هر حال،
خوشبختانه رستم نیز مثل هر مرد دیگر، در این زمینه از
ضریب هوشی بالایی برخوردار بود و از این آزمون پیروزمندانه
بیرون آمد.
حالاکه راجع به خان چهارم مفصل صحبت کردیم، باید
کمی هم در مورد خان پنجم حرف بزنیم. چنانکه سیمرغ
هم پیش از این اشاره کرد، در خان پنجم، اسفندیار جفت
سیمرغ را میکشد؛ ولی وقتی که رستم با او مشکلی ندارد، چرا
باید این کار را بکند؟ مگر همین سیمرغ نبود که زخمهای
رستم و رخش را التیام بخشید؟ مطابق داستان اسفندیار در
هفت خان، او باید با گردونه ی چوبی که در آن شمشیرهای
بسیاری کار گذاشته شده بود، به جنگ سیمرغ برود؛ اماکو
آن گردونه و کجاست آن شمشیرها؟
پاره از متن
Reviews
There are no reviews yet.