دختران چشم بادامی (حکایت‌هایی از زندگی گل دختران و زنان هزاره)

پیش گفتار
در تاریخ رسمی افغانستان موارد و رویدادهای ناگفته و نانوشتهای زیاد
وجود دارند. در این کشور، تاریخ مدام توسط یک قشر یا یک قوم نوشته
شده است. دیگران از دریچه ای دید آنان قضاوت شده اند. در میان این
تحليلها، قضاوتها و ناگفته هایی زیادی اند که از گفتن بازمانده اند. این
نانوشته ها از دریچه ای دید مردانه قابل درک و حکایت نیستند. زنان تنها
نوشته از این جنس است .
کسانی اند که می توانند این ناگفته ها و نانوشته ها را بگویند و بنویسند. این
در طرف دیگر، در تاریخ افغانستان، چهره های زیادی در شمار
برجستگان تاریخ ثبت شده اند؛ ولی در این میان چهره هایی که بیشترین
رنج ها، محرومیت‌ها، مبارزات، نابرابری‌ها، چالش‌ها و هزاران دردهای
یادی از آنان به درستی ثبت نشده اند.
ناگفته و نانوشته را متحمل شدند، زنانند که از آنان سخنی نیست و در جایی
قوم نگاری، فرهنگ و تبارنگاری(نسب نامه) در طول تاریخ افغانستان
از بالا به پایین نوشته شده اند. در میان این دسته بندی ناعادلانه، دختران
هزاره مانند پدران و برادرانشان به عنوان قشر محروم زبان نانوشتهای اند.
محرومیتهایی که دختران هزاره را مبارز، جسور، مغرور و شجاع بارآورده اند. تجربه ی تاریخی این زنان تلخ و مملو از محرومیت است؛
ولی از این محرومیت‌ها و شجاعت هایی که می توان قهرمانان‌شان خواند،
کم ترکسی نوشته است و سخن گفته است.
همان طوری که برای شناخت فرهنگ، سیاست، هنر و سایر ابعاد اجتماعی
هزاره ها، دانستن از گذشته‌ی آنها و چگونگی عبور آنان از مسیرهای
سخت گذر در ساختارهای اجتماعی- تاریخی هزاره ها ضروری است،
شناخت دختران هزاره در مسیر شدن نیز می تواند ضروری به نظر برسد.
شناخت دختران هزاره در تاریخ هزاره ها و شناخت کلی از ارزشهای
جامعهی هزاره مهم می نماید. نگارنده در پی آن است که سهمی کوچکی در
بازگوکردن ناگفته های دختران و زنان هزاره داشته باشد. این قلم به عنوان
دختر هزاره، آنچه در جامعهی هزاره احساس، تجربه و مشاهده، کرده
است، نوشته است. آنچه به درگ آن رسیده است و مطالعه کرده است را،
در این اثر گردآورده است .
امید است آنچه تحت عنوان دختران چشم بادامی یا گل دختر هزاره
نوشته شده است، قطره ای از دریای ناگفته ها و نانوشته های دختران هزاره
باشد تا چه در نظر آید.
در فرجام اگر بازآفرینی،بازنویسی، ویرایش و دقت دکتر حفیظ شریعتی(سحر)
نبود این کتاب به سامان نمی رسید. ایشان این کتاب را ویرایش، روان و خوانا
کرده است و به ناشر سپرده است، از دکتر صمیمانه سپاس گزارم .
کاستی های این نوشته را بر من ببخشایید که خالی از نقص نیست.