خلقی از نیرنگ هستی عیش سامان کرده و رفت
جمعی دیگر اشک حسرت زیب مژگان کرد و رفت
خانه خود عالمی چون غنچه ویران کرد و رفت
که آمد سیر یأسی زین گلستان کرد و رفت
گر همه گل بود. خون خود به دامان کرد و رفت
فکر اسباب تعلق، ناقصان را رهزن است
زان که دنیا چون عجوزی حیله باز و پر فن است
عقل کامل را به فهم این و آن پی بردن است
وهم میبالد که داد آرزوها دادن است
یأس می نالد که این جا هیچ نتوان کرد و رفت
عالمی جمعیتی بودیم بی چون و چرا
عمرها شد دورم از وصلش در این حرمانسرا
درد هجران بر که بشمارد «اسیر» بینوا؟
این زمان «بیدل» سراغ دل چه می جویی ز ما؟
قطره خونی بود، چندین بار طوفان کرد و رفت
سخن ناشر
ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل از زمره شاعران عالی جاه زبان و ادب پارسی است
که او را باید در عداد شاعران پیش رو و صاحب سبک به شمار آورد. شهسواری که
در میادین سخن، کمیت معنی پروری و نازک خیالی را از دیگران تندتر و بیشتر
می راند. او را هر چند در زمره شاعران سبک هندی می آورند و گاهی از سر خبط با
صائب هم پایه و هم سنگ می دانند ولی او دارای سبک مخصوص خودش میباشد
که از دیگران ممتاز است و در این راه همراه و رفیقی ندارد و به قول خودش،
خورشید تنهاگرد است:
رفيـق وحـشـت مـن غيـر داغ دل نمیباشـد
در ایـن غربت سـرا خورشید تنهاگرد را مانم
آثار ابوالمعانی چه در حیات ایشان و چه اندکی پس از ممات ایشان به دورترین
قسمتهای قلمرو زبان پارسی رسیده بود. مردم کشور عزیز ما که در پیروی از
طرز بیدل و نظر به اشتیاق و ارادتی که با بیدل و تصوف داشتند؛ در این امر از
دیگر پارسی زبانان سبقت جسته و ممتازند. چه بسا حلقات بیدل خوانی که در
طی دو سده واپسین در سراسر کشور برگزار می شده است و چه بسا کاوشها و
پژوهشهایی که در باره زندگانی بیدل و شعرش صورت گرفته است، مؤید این
حرف است.
Reviews
There are no reviews yet.